از شقایق‌های وحشی باز پرس که محرم اسرار ما هستند. آنها با تو خواهند گفت که شرط شیدایی حق، آزادگی است و داغدار بودن و غسل خون! و عجیب اینجاست که چگونه اسرار حق در این صورت‌های خاکی جهان کثرات ممثل شده است. شقایق را وحشی می‌خوانند، چرا که آزاده است و رنگی از تعلق ندارد. در دشت‌های دور، لابه‌لای سنگ‌ها می‌روید و به آب باران قناعت می‌کند تا همواره تشنه باشد و بسوزد. داغ دلش و گلبرگ‌های به خون آغشته‌اش، راستی که او را به شهید ماننده می‌کنند و عجبا از این تمثیل
۱. نخستین اشکال ساختاری این است که مدرسه به یک «معبر بی‌ارزش» تبدیل شده است. دانش‌آموز، مدرسه را آشیانۀ خود نمی‌داند و به آن دلبسته نیست، بلکه آن را همچون یک «دالان تنگ» و «راهرو بی‌خاصیّت» تصوّر می‌کند که باید به‌ناچار، از آن بگذرد. مدرسه، «بی‌شأن» و «تهی‌مایه» شده است و دیگر موضوعیّتِ مستقل ندارد و مهم نیست. مدرسه از هر جهت، به خدمت دانشگاه درآمده است و هیچ فلسفه و غایتی در درون خود و برای خود ندارد.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دنیای قهوه دانلود برای شما new نوروز 1397 rubyhdt28 home بهترین پزشکان